Sunday 4 September 2011

داستان زادن زال (بخش نخست)- با خبر شدن سام


برگه فیسبوک سرای دانای توس








آگاهی یافتن سام از اینکه کودکش سپیدموی به دنیا آمده است. دایه دلیر زال نزد سام سخن می گشاید و سپیدموی بودن نوزاد را به او می گوید:

آهو= نقص


تنش نقره سيم و رخ چون بهشت --- برو بر نبينى يك اندام زشت
از آهو همان كش سپيدست موى --- چنين بود بخش تو اى نامجوى
فرود آمد از تخت، سام سوار --- بپرده در آمد سوى نوبهار
چو فرزند را ديد مويش سپيد --- ببود از جهان سر بسر نااميد
سوى آسمان سر بر آورد راست --- ز دادآور آنگاه فرياد خواست
كه اى برتر از كژى و كاستى --- بهى زان فزايد كه تو خواستى
اگر من گناهى گران كرده ام --- و گر كيش اهریمن آوردهام
بپوزش مگر كردگارِ جهان --- بمن بر ببخشايد اندر نهان
چو آيند و پرسند گردنكشان --- چه گويم ازين بچّه بدنشان
ازين ننگ بگذارم ايران زمين --- نخواهم برين بوم و بر آفرين
بفرمود پس تاش برداشتند --- از آن بوم و بر دور بگذاشتند
بجائى كه سيمرغ را خانه بود --- بدان خانه اين خُرد، بيگانه بود
نهادند بر كوه و گشتند باز --- بر آمد برين روزگارى دراز
پدر مهر و پيوند بفگند خوار --- جفا كرد بر كودك شيرخوار



بخش دوم داستان http://rostamesokhan.blogspot.co.nz/2012/01/blog-post_17.html


بخش پایانی: http://rostamesokhan.blogspot.co.nz/2012/04/blog-post.html

No comments:

Post a Comment

Note: only a member of this blog may post a comment.